نمی توانم باور کنم این من بودم
عشقم را در آغوش گناه قربانى کردم
در قلب هر پرى دریایى یک شاهزاده ى احمق است
تو تصورى بیش از آن شاهزاده نیستى
زندگى دریایى ام را فقط به خاطر تو فروختم
به من چه دادى ... ؟
چشمى که خون بگرید ... !!
گوش هایت صداى مرا نمى شنیدند
من فریاد می زدم
این من بودم
سکوت را فریاد زدم
تو نمی شنیدى
چون صدایم عاشقانه بود
دیگر هیچ نمی گویم
در سکوت من بمیر .....